عشق پنهان ✨
های 👋🏻
این پارت منحرفه
برو ادامه 😁
P2
....
.......
...........
بریم برای رمان ✍🏻😉
مرینت#
4 سال بعد
م : آدرین ...... ادرین من حامله ام
ا: چیییییییییییی
م : چیه خوب
ا :برو اماده شو بریم بیرون
م :برای چی
ا :گفتم برو آماده شو
رفتم اماده شدم و لبامو حسابی قرمز کردم و آرایش کردم
یه دامن خیلی خیلی کوتاه پوشیدم و زیرش چیزی
نپوشیدم با یه نیم تنه ی خیلی خوشگل وقتی برگشتم دیدم
ادرین هم باهام ست کرده هردومون سفید و مشکی پوشیده بودیم
رفتیم سوار ماشین شدیم 🚗🏥
م : داریم کجا می ریم
آ : بیمارستان
م :برای چی
آ : تا بچه رو سقد کنیم
م :چییی ، من نمی یام
ا : مجبوری بیای
بعد رفتم یه گوشه که مثلاً قهر کردم
رسیدیم
ا :مرینت قهر نکن دیگه بیا
م : نه من بچمو می خوام
بعد از کلی خواهش بالاخره رفتیم و سقد کردیم و دیگه حامله نبودم.
ا : مرینت قهر نکن دیگه
بعد راه افتادیم
ا : پیاده شو
م : اینجا کجاست ؟
ا : پارک
رفتیم روی ی صندلی نشستیم
ا : من میرم بستنی بگیرم
م :باشه
بعد چند تا پسر اومدن
#: اوم جون مال خودمی
پارک خلوت بود اومدن جلو و زیب شلوارشون رو پایین کشیدن که فقط کیرشون معلوم بود
بعد کیرشون روبهم می مالوندن و دست میزدن به کسم و سینه هام و مجبورم کردن کیرشون رو بخورم
تا اینکه ادرین اومد اونا با دیدن آدرین رفتن
بعد رفتیم خونه ادرین کشیدم سمت یه اتاق............................
ببخشید کم بود نت ندارم 😮💨🥺
لطفاً عضو وبلاگم شو اینم ادرسش almoortyd
بای